۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

چهار ماهگی و اسباب بازی

دیانا خانم وارد چهار ماهگی شدند و تازه تازه دنیا رو داره درک می کنه این درک با بازی با اسباب بازی ها و تلاش برای بدست آوردن اسباب بازیهاش شروع شده
هر چیز رنگی توجه دیانا خانم رو به خودش جلب می کنه و می خواهد اونها رو بگیره و تو دهنش بکنه
From چهار ماهگی

دیانا زندگی ما زو تغییر داده البته هنوز کاملا با این تغییرات خودمون را مطابقت ندادیم برای همین بعضی روزها واقعا افسرده و ناراحت و خسته می شیم
ولی لبخند دیانا به یک دنیا می ارزه

From چهار ماهگی

اینم عکسهای ما دوتا که خوشحال و خندانیم

From چهار ماهگی

From چهار ماهگی

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

خوشگل خانم

دخترم هر روز که بزرگتر میشه خوشگل تر میشه
مامانش هم هر روز براش تیپ می زنه و لباس های خوشگل و گل سر یا تل خوشگل براش می بنده
جدیدا هم که خانم همش می خندند با این خنده هاش هم دل ما رو می بره و خستگی آدم را در می یاره
با اومدن دیانا زندگی ما خیلی قشنگ تر از همیشه شده

From diana&damun

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

دامون دوست دیانا

دیروز دیانا 1 مهمون خیلی عزیز داشت
آقا دامون اولین دوسته همسن و سال دخترم

From diana&damun


این 2 تا کنار هم خوابیده بودن و هر کدومشون برای خودشون بازی می کردن
انگاری نمی دونستن که می تونن با همدیگه هم بازی بکنن

From diana&damun


خیلی جالب بود
دیانا برای خودش حرف می زد و دامون هم برای خودش!!!

From diana&damun


فکر کنم هنوز برای با هم بازی کردن زوده ولی در کل خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت :)