۱۳۹۳ اسفند ۲۷, چهارشنبه

تولد دیانا

بعد از اینکه دیانا تولد اردشیر رو دید هوس کرد که اونم تولد بزرگ بگیره
امسال اصلا قصد نداشتیم تولد بزرگ بگیریم
ولی خانم خانما رضایت نداد
تازه می گفت باید از بیرون صندلی هم سفارش بدیم!
این شد که ما هم تولد دیانا رو خونه مامان سیما و بابا امیر گرفتیم





بابا یاشار یادش رفت سر وقت بره کیکت رو بگیره و شانس اوردیم تونست کیک رو به جشن برسونه!!!





تولد پسر خاله اردشیر

 امسال اولین سال تولد اردشیر رو یه تولد بزرگ گرفتن و کلی عکس و چیز میز به در
و دیوار آویزون کرده بودن که دیانا خیلی خوشش اومده بود


از اول تا آخرش هم رقصید

 موقع بریدن کیک و فوت کردن شمع هم ایشون باید سهیم می بود


سورتمه تهران

امسال یه جایی رو پیدا کردیم توی گلابدره که خیلی باحال بود
با اینکه کلی پله داشت و زانو درد گرفته بودیم تا برسیم اون بالا ولی ارزشش رو داشت




عروسی عمو شهاب

امسال توی مرداد عروسی عموش هم بود و دیانا از اول تا آخر رو رقصید و بهش حسابی خوش گذشت


بابا یاشار هم چون کچل بودش همش کلاه سرش بود



خاله سرور

امسال تابستون خاله سرور و خانواده اش یک ماهی اومدن ایران و مهمونمون بودن
دیانا با بچه هاش خیلی جور شده بود و کلی با هم استخر رفتن و بازی کردن